شعر حسن پاکزاد در کتاب آثار منتخب جشنواره شهدشهود
زندگی این بار تنها پازلی با اسم توست
چشمهایم شوره زاری سرد .دریا سهم توست
من که دائم خاطراتت را کنارم داشتم
سهم این دلاتنگی بسیار تنها سهم توست
موقع رفتن پلاک ت را به گردن داشتم
اینکه مب بینم در آیینه منم یا اسم توست
آرزوهای منی آهسته از اینجا برو
قهرمان قصه در پایان رویا اسم توست
باز هم سربند یا زینب برایت دوختم
گرچه بر تابوت خالی صبح فردا اسم توست
آب برگشت تو را تضمین نخواهد کرد ..آه
روی دعوتنامه با لبیک گویا اسم توست
آمدک سمت تو اما خنده ات را باد برد
کوچه لبریز صدا شد شهر یکجا اسم توست
نام تو حالا نشان روشن همسایه هاست
بی نشان رفتی و نام کوچه حالا اسم توست